تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) ساوجی از نواب خواجه سعدالدین محمد ساوجی معاصر سلطان محمد خدابنده . خواندمیر در ترجمه ٔ احوال وزراء سلطان محمد خدابنده آرد:... در سنه ٔ احدی عشر و سبعمائه خواجه سعدالدین محمد به واسطه ٔ تسویلات شیطانی و تخیلات نفسانی سید تاج الدین ساوجی و جمعی از نواب خودرا بر آن داشت که نسبت به خواجه رشیدالدین در مقام تقریر آمدند و مبلغ پانصد تومان از توفیر اموال ممالک قبول کردند و امراء عظام به موجب اشاره ٔ پادشاه گردون غلام مقرران را با وزراء کرام در موقف یرغو حاضر ساخته گناه بر خواجه سعدالدین ثابت شد... و سید تاج الدین که قبایح افعالش بر بطلان دعوی سیادت دلالت می کردهم در آن ایام در قید مصادره و مؤاخذه افتاده در حضور قاضی القضاة ممالک و سادات علماء به وضوح پیوست که آن شریر زیاده بر سیصد هزار دینار از اموال نقباءمشاهد ائمه ٔ معصومین و سایر اشراف مسلمین بغصب و شلتاق گرفته بود بنابر آن او را به سادات سپردند تا حقوق خود را از وی ستانده به جزای کردارش رسانند و آن زمره ٔ واجب التعظیم ، تاج الدین را به کنار شط برده به ضربات متعاقب به قتل رسانیدند... (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 193). ظاهراً بین صاحب ترجمه و تاج الدین گورسرخی خلط شده است ... رجوع به تاج الدین گورسرخی شود.
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن انجب خازن بغدادی . رجوع به علی ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن حسین سنی بغدادی . رجوع به علی بن ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن سنجربن سباک . رجوع به علی ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن عبدالکافی سبکی پدر تاج الدین سبکی . رجوع به سبکی و تاج الدین سبکی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن عبداﷲ تبریزی . رجوع به تاج الدین ابومحمدعلی بن عبداﷲ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن کمال الدین ابوالعباس احمدبن علی القسطلانی . پدرش فقیه مالکی و از زهاد بود. در «عبر» آمده است که تاج...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمد بن دریهم موصلی . رجوع به علی ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (پهلوان ...) علی شاه ، از بزرگان لشکر امیر مبارزالدین پدر شاه شجاع :... در یکی از جنگها با این قبایل (هزاره و ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علیشاه بن تکش خوارزمشاه . عطاملک جوینی آرد:... فی الجمله سلطان بعد از استخلاص آن قلعه [ الموت ] و تسکین نایر...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) علیشاه تبریزی . رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود.