اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج الدین

نویسه گردانی: TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) سرخسی . هدایت در مجمع الفصحا آرد: از فضلا و حکما و شعرا و وزراء بوده رئیس سرخس و عمید خراسان و روزگاری به عزت زیسته همتی عالی داشته گاهی شعری می گفته از اشعار او نوشته شد ۞ :
بخدایی که ذوق توحیدش
در جهان خوشتر از شکر باشد
که چو من دور باشم از در تو
عیشم از زهر تلخ تر باشد
این تفاخر مرا نه بس که مرا
هر کجا پای تست سر باشد
بندگی می کنم بطاقت خویش
نه همانا که بی اثر باشد

#


زآنکه گر التجا کند به لئیم
نگشاید ز سعی او بندش
گه برحمت همی کند یادش
گه بحکمت همی دهد پندش
آخر الامر چون فرو نگری
زهر باشد نهفته در قندش
این مثل سایر است ونیست شگفت
گر نویسد بزر خردمندش
فیل چون در وحل فرو ماند
جز به پیلان برون نیارندش

#


گر زمانه وفا کند با من
عذر تقصیر خویش می خواهم
ورنه مجرم مرا مدان زیراک
من ز تقصیر خویش آگاهم
مهر و مه را کسوف و نقصان است
خود گرفتم که مهر یا ماهم
ازغم و رنج این زمانه ٔ دون
از فلک بگذرد همی آهم
با ملک شه جهان نکرد وفا
تو چنان دان که خود ملکشاهم .
در وفات یکی از عمال ، این رباعی را به مطایبه گفته :
در ماتمت آن قوم که خون می بارند
مرگ تو حیات خویش می پندارند
غمناک از آنند که تا دوزخیان
جاوید چگونه با تو صحبت دارند.
(مجمع الفصحا ج 1 ص 176).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن روشن امیربن بابیل بن شیخ پندار الکردی السنجابی معروف به شیخ زاهد گیلانی ازپیشوایان طریقت و مرا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم قرمانی یکی از مشایخ زینیه و نخستین شیخ تکیه ای است که در بروسه برای زینیها بنا کردند وی بسال 872 ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه وا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن امین الدین رازی کاتب و وزیر ممدوح خاقانی . خاقانی در قصیده ای تاج الدین را چنین مدح کند:...من بری مکرم...
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) (ابوالفتح ...) ابن دارست شیرازی از وزراء سلجوقیان است و چند بار وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 ه...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن دریهم علی بن محمد الموصلی الشافعی متوفی بسال 762 هجری قمری . او راست : کنز الدرر فی حروف اوائل السور. (...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن زکریابن سلطان هندی نقشبندی ، از بزرگان طریقت نقشبندی . در نامه ٔ دانشوران آمده : شیخ تاج الدین ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عربشاه عبدالوهاب بن احمد. رجوع به ابن عربشاه در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عطاء اﷲ رجوع به ابن عطأاﷲ و تاج الدین ابوالفضل در همین لغت نامه شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.