تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) طغان . جوینی از تاریخ جهانگشا در ترجمه ٔ احوال سلطان محمد خوارزمشاه آرد:... چون بری رسید ناگاه از دیگر جانب یزک خراسان که به حقیقت رنج دل بودند در رسید و خبرداد که لشکر بیگانه نزدیک آمد... و از آنجا متوجه قلعه ٔ فرزین شدو بر او سلطان رکن الدین ، باسی هزار حشم عراق در پای آن نشسته بود... و همان روز سلطان غیاث الدین و مادرش را با حرمهای دیگر بقلعه ٔ قارون نزدیک تاج الدین طغان روان کرد... (تاریخ جهانگشای ج 2 صص 112 - 113).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ابراهیم تاج الدین . [ اِ جُدْ دی ] (اِخ ) از علمای قرن دهم هجری . در اسلامبول و غیر آن بتدریس می پرداخته . شرحی برکتاب مراح در صرف نوشته ...