اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج الدین

نویسه گردانی: TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) فارسی . هدایت در مجمع الفصحا در ترجمه ٔ احوال او آرد:تاج الدین فارسی از مردم زیر است و از افاضل حکما است ساکن دهلی بوده و دبیری سلطان شمس الدین دهلوی را می فرموده از متقدمین است . از اشعار او منتخب می شود:
چه زلف است آن ببین بر روی جانان
کزو گردد پریشانی پریشان
بمهر و ماه می خواهد همی جنگ
رخش پوشیده زآن از زلف خفتان
چو شمشیرش بخندد خصم گرید
بلی ازخنده ٔ برق است باران
کند مهرش بنات النعش را جمع
چنان قهرش ثریا را پریشان
هر آنکو بر خلافش دم بر آرد
نفس گردد بمغز اندرش پیکان .

#


افزود باز رونق هر مرغزار گل
چون زیر یافت ناله ٔ هر مرغ زار گل
شد موسمی که مست طرب شد جهان چنانک
جز بخت شه ندید دگر هوشیار گل
نوباوه ٔ حیات شمر باده ٔ کهن
کافشاند بر جهان کهن نو بهار گل
پژمرده چون بنفشه چه باشی بنوش می
کامسال تازه کرد جهان را چوپار گل
زان لاله گون مئی که دماغش چو بشکفد
نشکفت اگر بجان طلبد زینهار گل
باغیست رزمگه که ز خار سنان شاه
در یک نفس شکفته ز نصرت هزار گل
دشمن ز حمله ٔ تو شود بیقرار از آنک
با صرصر خزان نپذیرد قرار گل .
در تهنیت جلوس رکن الدین فیروزبن شمس الدین دهلوی قصیده ای گفته که این دو بیت از آن است :
مبارکباد ملک جاودانی
ملک را خاصه در عهد جوانی
یمین الدوله رکن الدین که آمد
درش از یمن چون رکن یمانی .

(مجمع الفصحا ج 1 ص 176).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) فریزنه . جوینی در تاریخ جهانگشای در «ذکر جنتمور و تولیت او در خراسان و مازندران » آرد :... پدرم با جمعی از معارف ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) فقهی . رجوع به تاج الدین عمربن علی فقهی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ )فیروزشاه . هشتمین از سلاطین گلبرگه از 800 تا 825 حکومت داشت (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 288).
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) قبائی . در «فیه ما فیه » آمده است :... می فرمود که تاج الدین قبائی (اصل : قبانی ) را گفتند که این دانشمندان در...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) قرمانی . رجوع به تاج الدین ابراهیم قرمانی شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کاتب . رجوع به یحیی بن ابوعلی منصوربن الجراح المصری شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کازرونی رجوع به تاج الدین محمدبن محمدبن ابراهیم ... شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) کرمانی . خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال سادات و علماو اشرافی که بعض ایشان با سلاطین آق قوی...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ )کره بند یکی از مشاهیر خوشنویسان است و در عهد سلطان سلیم خان اول در حلب میزیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کریم شرق وزیر سلطان غیاث الدین بن محمد خوارزمشاه . رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 202 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.