اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج الدین

نویسه گردانی: TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) مروان شاه کوتوال گرد کوه در اوان استیلای هلاکوخان بر مملکت ایران :
... چون هلاکوخان بدماوند رسید شمس الدین گیلکی را به گرد کوه روانه کرد تا کوتوال قلعه را همراه باردو آورد... شمس الدین وزیر کوتوال گرد کوه تاج الدین مروان شاهرا به اردورسایند... (حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 477 - 478).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودالعجمی الشافعی . او راست : شرحی بر کافیة فی النحو ابن الحاجب . (کشف الظنون چ اول استانبول ج 1 ص 23...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن مسعودبن احمد. رجوع به تاج الدین عمربن مسعودبن احمد شود.
تاج الدین . [ ج ُ دی ] (اِخ ) ابوالغنائم . در تاریخ گزیده (ص 448) آرد: سلطان [ ملکشاه ] برنجید [ از خواجه نظام الملک ] و او را معزول کرد، و ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفضل احمد بن محمدبن عبدالکریم زاهد اسکندرانی متوفی بسال 709 هَ . ق . (کشف الظنون ج 1 چ 1 استانبول ص 21...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ )ابوالفضل بن بهاءالدوله خلف بن ابوالفضل نصربن حمد. مؤلف تاریخ سیستان آرد: آمدن امیر مأمون ببرونج در ماه جم...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفضل احمد بن محمد معروف به ابن عطأاﷲ. رجوع به ابن عطأاﷲ و تاج الدین ابوالفضل در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالقاسم عبدالرحیم بن الشیخ رضی الدین محمدبن الشیخ عمادالدین ابی حامد. وی کتاب الوجیر غزالی را مختصر کرد و ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالقاسم عبدالغفاربن محمدبن عبدالکافی السعدی الشافعی . سیوطی در کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالملوک خسرو ملک . رجوع به خسرو ملک ابوالملوک شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابوالیمین زیدبن حسن کندی . رجوع به تاج الدین کندی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.