تاج الدین
نویسه گردانی:
TAJ ʼLDYN
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ملک خلج . از سرداران سلطان جلال الدین :... و از جوانب گریختگان لشکرها بر او جمع می آمدند و فوج فوج از زیر شمشیرها جسته بدو متصل می گشتندتا جمعیت او بحد ده هزار رسید، تاج الدین ، ملک خلج را با لشکری بکوه جود فرستاد تا آنرا غارت کردند و بسیار غنیمت یافتند... (تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 145). در تاریخ جهانگشای جوینی در ذکر احوال سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه از شخصی بنام تاج الدین خلج یاد شده است :... چون بمرو رسید محمد خرنک را که از سرور امراو پهلوانان غور بود... در مرو بگذاشت بابیورد تاختن آورد... و از آنجا برقصد تاج الدین خلج بطرق رفت پسر خود را بنوا بنزدیک او فرستاد... رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 52 شود. علامه ٔ قزوینی در ذیل فهرست اسماء الرجال این کتاب ص 300 آرد: تاج الدین خلج ، 52، گویا همان تاج الدین ملک خلج است . خواندمیر در ترجمه ٔ احوال سلطان جلال الدین آرد:
... در آن اثنا شش هزار سوار کوه بلاله و بنگاله بعزم مقابله ومقاتله ٔ سلطان جلال الدین توجه کردند و سلطان آن جماعت را نیز مغلوب گردانیده صیت شجاعتش در دیار هند اشتهار یافت ... بنابر آن سلطان از آنجا مراجعت کرده بکوه لاله و بنگاله رفت و تاج الدین خلج را بجبل جود ارسال فرمود تا آن حدود را غارتیده غنیمت بی نهایت آورد... (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 659).
واژه های همانند
۲۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم بن روشن امیربن بابیل بن شیخ پندار الکردی السنجابی معروف به شیخ زاهد گیلانی ازپیشوایان طریقت و مرا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم قرمانی یکی از مشایخ زینیه و نخستین شیخ تکیه ای است که در بروسه برای زینیها بنا کردند وی بسال 872 ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه وا...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن احمد دمشقی . یکی از بزرگان بنی محاسن است در نامه ٔ دانشوران از وی چنین یاد شده است : تاج الدین پسر احمد...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن امین الدین رازی کاتب و وزیر ممدوح خاقانی . خاقانی در قصیده ای تاج الدین را چنین مدح کند:...من بری مکرم...
تاج الدین .[ جُدْ دی ] (اِخ ) (ابوالفتح ...) ابن دارست شیرازی از وزراء سلجوقیان است و چند بار وزارت سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه (526- 547 ه...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن دریهم علی بن محمد الموصلی الشافعی متوفی بسال 762 هجری قمری . او راست : کنز الدرر فی حروف اوائل السور. (...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (شیخ ...) ابن زکریابن سلطان هندی نقشبندی ، از بزرگان طریقت نقشبندی . در نامه ٔ دانشوران آمده : شیخ تاج الدین ...
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عربشاه عبدالوهاب بن احمد. رجوع به ابن عربشاه در همین لغت نامه شود.
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عطاء اﷲ رجوع به ابن عطأاﷲ و تاج الدین ابوالفضل در همین لغت نامه شود.