اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاراج بردن

نویسه گردانی: TARʼJ BRDN
تاراج بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) به یغما بردن . چاپیدن .
- به تاراج بردن :
سوی کاخ شه سر نهادند زود
به تاراج بردند از آن هرچه بود.

اسدی (گرشاسبنامه ).


چشمی که دلی برد به تاراج
دانی که به سرمه نیست محتاج
ور وسمه کنی بر ابروی زشت
چون سبزه بود بروی انگِشت .

امیرخسرو.


رجوع به تاراج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.