تازان
نویسه گردانی:
TAZʼN
تازان . (اِ) ج ِ تاز، بمعنی محبوبان و امردان . (از فرهنگ نظام ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تازان . (نف ، ق ) در حال تاختن . مؤلف فرهنگ نظام آرد: صفت مشبهه ٔ ۞ تاختن است بمعنی تازنده و تاخت کننده : ابا جوشن و ترک و رومی کلاه ش...
تازان کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کشور است که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد و 37هزارگزی جنوب باختری سپیددشت و 5هزارگزی جنوب ب...