اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاز کردن

نویسه گردانی: TAZ KRDN
تاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . حمله کردن . تعرض کردن :
اگر من بر تو لختی ناز کردم
و یا بر تو زمانی تاز کردم .

(ویس ورامین ).


بر او دست خود را سبک تاز کرد ۞
وز انگشتش انگشتری باز کرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.