اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تازه

نویسه گردانی: TAZH
تازه . [ زَ ] (اِخ ) (رباط...) شهریست بشمال آفریقا و از آنجاست ابن بری ابوالحسن علی بن محمدبن حسین . رجوع به ابن بری در همین لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
تازه حلق کردن . [ زَ / زِ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حلق را تازه کردن . تازه کردن حلق . مجازاً بمعنی خنک کردن حلق . رفع عطش کردن . از سوز تشنگ...
تازه جانی کردن . [ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از نو زنده کردن . مجازاً، مهر و محبت بیحد کردن : در تن هر مرده دل ، عیسی صفت از تلطف تازه جانی ...
تازه آباد آوریه . [ زَ دِ وِرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج که در 15هزارگزی جنوب باختری قروه و کنار راه...
تازه کند حاجلار.[ زَ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یافت بخش هوراندشهرستان اهر است که در 22500گزی جنوب خاوری هوراند و 25000گزی شوسه ٔ اهر -...
تازه کند حوریلر. [ زَ ک َ دِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه است که در 39هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 15هزارگزی ...
تازه کند طهماسب . [ زَ ک َ دِ طَس ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که در 11هزارگزی جنوب خاوری اهر و 4هزارگزی شوسه ٔ...
تازه کند محمدیه . [ زَ ک َ دِ م ُ ح َم ْ م َ دی ی َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل است که در 12هزارگزی اردبیل و...
تازه کند مسقران . [ زَ ک َ دِ م َ ق َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که در 24هزارگزی شمال باختری اهر و 8هزارگزی ش...
تر و تازه کردن . [ ت َ رُ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرد کردن . (ناظم الاطباء). || آراستن و پیراستن و به صفا و جلوه آوردن . خوش و شاداب کرد...
رودسر تازه آباد. [ س َ رِ زَ / زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش واقع در ده هزارگزی شرق رضوانده در کنار راه ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.