گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تازه بوم نویسه گردانی: TAZH BWM تازه بوم . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) جا و مقام تازه . منزل خوش و نیک . سرزمین خرم : بفرمود تا نامداران روم برفتند صد مرد از آن تازه بوم . فردوسی .فرستاده برگشت از آن تازه بوم بیامد بنزدیک پیران روم .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود