تازه زور. [ زَ
/ زِزو ] (ص مرکب ) آنکه قوت بکمال داشته باشد. (آنندراج ). بسیار توانا و باقوت . (ناظم الاطباء)
: بوصفش معانی همه تازه زور
جلوریز آینده از راه دور.
ظهوری (در تعریف اسب ، از آنندراج ).
گریه ٔ تازه زور در کار است
ناله ار کارگر فتاد چه غم ؟
ظهوری (از آنندراج ).
و بر این قیاس سپاه تازه زور، و قیل َ سپاهی که زور آن صرف جنگ نشده باشد
: سپاه تازه زور خط چو بیرون از کمین آمد
نگاهت کو که تا پشت صف مژگان نگه دارد؟
دانش (از آنندراج ).