اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تازه سخن

نویسه گردانی: TAZH SḴN
تازه سخن . [ زَ / زِ س ُ خ ُ / خ َ ] (ص مرکب ) مجازاً، خوش سخن . نیکوگفتار. تازه گوی . نوپرداز :
گفتم کامروز کیست تازه سخن در جهان
گفت که خاقانی است بلبل باغ ثنا.

خاقانی .


|| (اِ مرکب ) سخن تازه . سخن نو. سخن خوش و بدیع :
این تازه سخن که کردم ابداع
در روی زمین روان ببینم .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.