اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تازه گل

نویسه گردانی: TAZH GL
تازه گل . [ زَ / زِ گ ُ ] (اِ مرکب ) گل تازه . گل نوشکفته :
از تازه گل لاله که در باغ بخندد
در باغ نکوتر نگری چشم شود آل .

فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 219).


جامه ای بفکن و برگرد بپیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهر ببوی .

منوچهری .


فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است
خاصه بوقتی که تازه گل ببر آید.

خاقانی .


رخی چون تازه گلهای دلاویز
گلاب از شرم آن گلها عرق ریز.

نظامی .


|| مجازاً محبوب و معشوق را گویند:
آن تازه گل ما را هنگام وداع آمد
زآن پیش که بگذارد گلزار، نگه دارش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.