گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تاش نویسه گردانی: TAŠ تاش . (اِخ ) (بکتاش ) غلام حارث بن کعب که با رابعةبنت کعب قزداری محبت داشته و حارث بعد از اطلاع هردو را ۞ کشته و حکایت این دو را مؤلف موزون کرده بکتاش نام نهاد. (انجمن آرا) (آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی طاش گدوک طاش گدوک . [ گ َ ] (اِخ ) موضعی است در جنوب تخت بنواحی شمالی بورد لیسک . طاش فراش طاش فراش . [ ش ِ ف َرْ را ] (اِخ ) رجوع به تاش فراش شود. طاش کبری زاده طاش کبری زاده . [ ک ُ را دَ / دِ ] (اِخ ) از فضلای نامی کشور ترکیه است که در قرن دهم میزیسته .وی را کتابی است بنام شقائق النعمانیة فی علم... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود