تامول . (اِ)
۞ برگی باشد برابر کف دست و بزرگتر و کوچکتر از کف دست نیز شود. (فرهنگ جهانگیری ). آن را در هندوستان با فوفل و آهک خورند. (برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). و لبها را بدان سرخ سازند. (برهان ). و آن را تنبول و پان نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). برگ پان ... و تنبول نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). تانبول . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). هندیان آن را تنبول گویند، برگ آن ببرگ توت مشابهت دارد و آن را از سواحل جنوبی به اطراف هند نقل کنند و استعمال آن با فوفل کنند چنان که فوفل را خرد بشکنند و در دهن گیرند پس برگ تنبول را با آهک نرم کرده بپالایند و اطراف آن را درهم شکنند و در دهان بخایند. خاصیت آن آن است که بوی دهان خوش کند و گوشت دندان محکم کند و طعام را هضم کند و آن سرد است در اول ، خشک است در دوم . ابوحنیفه گوید: تنبول را طعم و بوی عظیم خوش بود ونبات آن را زراعت کنند و بشبه لبلاب بنباتی که در جوار آن باشد متعلق شود و ببالد و آنچه از او در زمین عرب است منبت او در نواحی عمان است . (ترجمه ٔ صیدنه ).رجوع به تامبول ، تانبول ، تنبول ، تنبل ، تال و تاج العروس و منتهی الارب و لسان العجم شعوری ج
1 ص
285 شود.