اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تأثیر کردن

نویسه گردانی: TAṮYR KRDN
تأثیر کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار کردن . کارگر افتادن . کارگر شدن . کاری شدن : زهر در وی تأثیر کرد؛ زهر در او کاری شد. پند دراو تأثیر کرد؛ در وی پند کارگر افتاد :
کاین نوحه ٔ نوح واشک داوود
در یوسف تو نکرد تأثیر.

خاقانی .


رجوع به تأثیر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.