تأذی
نویسه گردانی:
TAḎY
تأذی . [ ت َ ءَذْ ذی ] (ع مص ) آزرده شدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (دهار) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اذیت دیدن . (فرهنگ نظام ). رنجش . رنجیدن . رنجیدگی . رنج بردن .
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
از دو واژه مام و تازی تشکیل شده است و به معنای مادر عرب شده ؛ این اصطلاح که در سده های اولیه ورود اعراب به ایران مصطلح شده بود کنایه از مادرانی داشت ...
عنان تازی . [ ع ِ ] (حامص مرکب ) عمل عنان تاز. به حمله درآمدن . جولان : چو زنگی نمود آنچنان بازیی ز رومی نیامد عنان تازیی .نظامی .
یکه تازی . [ ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل یکه تاز. رجوع به یکه تاز شود.
پیش تازی . (حامص مرکب ) عمل پیش تاز.
رزم تازی . [ رَ ] (حامص مرکب ) جنگجویی . ستیزه گری . ستیزه جویی . رزمجویی : تو باید که در کوی بازی کنی نه بر بورکین رزم تازی کنی .اسدی .
علی تعزی . [ ع َ ی ِ ت َ ع ِزْ ز ] (اِخ ) ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی . رجوع به علی عقینی شود.
علوی تعزی . [ ع َ ل َ ی ِت َ ع ِزْ زی ] (اِخ ) سلیمان بن ابراهیم بن عمر علوی تعزی یمنی ، مکنی به ابوالربیع و ملقب به نفیس الدین . وی محدث و...
تازی مندرک . [ ] (اِخ ) ظاهراً از امرای خراسان معاصر امیر ابوجعفر احمدبن محمد و نصربن احمد سامانی : باز میان مردمان اوق تعصب «شنگل » و «زا...