تأریک
نویسه گردانی:
TARYK
تأریک . [ ت َءْ] (ع مص ) تأریک حجله ؛ پوشیدن و آراستن حجله را به اریکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأریک عروس ؛ پوشاندن وی را بر اریکه . (از قطر المحیط).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تاریک طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) بدسرشت : ناکسان را فِراستی است عظیم گرچه تاریک طبع و بدخویند.سعدی .
تاریک فام . (ص مرکب ) تیره رنگ . سیاهرنگ : جدا گشت تیغ شهی از نیام برون شد خوراز میغ تاریک فام .(گرشاسبنامه ).
تاریک دین . (ص مرکب ) گمراه . زشت پندار. کافر : ز شب بدخواه تو تاریک دین ترز ماه نو دلت باریک بین تر.نظامی .
تاریک رای . (ص مرکب ) ۞ رای تاریک . بدفکر. بداندیشه . بدگمان .
تاریک دان . (اِ مرکب ) مکان تاریکی از عالم روشن ... (آنندراج ). جای بسیار تاریک . مکان تیره و تار : شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم بی نشان...
تاریک دره . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان خزل شهرستان نهاونداست که در 39هزارگزی شمال باختری نهاوند و 8هزارگزی جنوب کنگاور کهنه واقع است ...
تاریک جان . (ص مرکب ) تیره جان . (آنندراج ). تباه . خراب . تیره ضمیر. سیه دل . (ناظم الاطباء). اندوهگین . جان تاریک ۞ . گمراه . عاری از صفا و خرد...
تاریک جوی . (نف مرکب ) ظلمت طلب . بیراهه رو. منحرف . کجرو : بپرسید کار پرستش بچیست بنیکی ّ یزدان گراینده کیست چنین داد پاسخ که تاریک جوی روان ا...
تاریک چشم . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کوته نظر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شب کور. (آنندراج ). || آنکه بینایی چشم او کم باشد. (ناظم الاطبا...
تاریک مغز. [ م َ ] (ص مرکب ) کم اندیشه . کم خرد : از آن به که در گوش تاریک مغزگشادن در داستانهای نغز.نظامی .