اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تأریک

نویسه گردانی: TARYK
تأریک . [ ت َءْ] (ع مص ) تأریک حجله ؛ پوشیدن و آراستن حجله را به اریکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأریک عروس ؛ پوشاندن وی را بر اریکه . (از قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تاریک شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شب تاریک . شب های محاق : صدرجهان ، جهان همه تاریک شب شده ست ازبهر ما سپیده ٔ صادق همی دمی . رودکی .بگوش من آ...
تاریک ماه . (اِ مرکب ) محاق . || سرار. آخرین شب ماه .
تاریک محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی در تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 107). ده کوچکی است از دهستان گلیجان شهرستان ت...
تاریک گشته . [ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تیره و تار گشته . رجوع به تاریک گشتن شود.
تاریک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تیره شدن . تار گردیدن . تیره گشتن : دجم ؛ تاریک شدن . (منتهی الارب ). ادلماس ؛ سخت تاریک شدن . (منتهی الارب...
تاریک کرده .[ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تیره و تار کرده : پیش رفتم یافتم خانه ٔ تاریک کرده و پرده های کتان آویخته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص...
تاریک میغ. (اِ مرکب ) میغتاریک . ابر سیاه . ابر تیره . ابر تاریک : پلارک چنان تاخت از روی میغکه در شب ستاره ز تاریک میغ.نظامی .
تاریک نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) اصطلاح قالی بافی است (در کرمان ).
تاریک چهره . [ چ ِ رَ/ رِ ] (ص مرکب ) سیه روی مانند شب . (ناظم الاطباء).
تاریک روشن . [ ری رَ / رُو ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ۞ تاریک و روشن . صبحگاه که هنوز هوا تمام روشن نشده است . آن وقت از صبح که هوا گرگ و...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.