تأریک
نویسه گردانی:
TARYK
تأریک . [ ت َءْ] (ع مص ) تأریک حجله ؛ پوشیدن و آراستن حجله را به اریکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأریک عروس ؛ پوشاندن وی را بر اریکه . (از قطر المحیط).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تاریک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ۞ تیره کردن . تار کردن : اغطاش ؛ تاریک کردن شب را. (منتهی الارب ) : گفت اگر در کمند من افتی پیش چشمت ج...
تاریک گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . تیره و تار شدن . تاریک گردیدن . رجوع به تاریک شدن و تاریک گردیدن شود.
تاریک وتنگ . [ ک ُ ت َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تیره و سخت . تار و تنگ . تاریک و سخت . تیره و تار : نباشد مرا زین سپس با تو جنگ ببینی کنون روز ...
تاریک گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . تاریک گشتن .تیره و تار شدن : غُربة؛ تاریک گردیدن . اِظلام ؛ تاریک گردیدن شب . اغضاء؛ تاریک...
تاریک داشتن . [ ت َ] (مص مرکب ) تیره ساختن . غم انگیز کردن : هنرمند را شاد و نزدیک دارجهان بر بداندیش تاریک دار.فردوسی .
تاریک و روشن . [ ک ُ رَ / رُو ش َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) اوائل بین الطلوعین : فلان صبح تاریک و روشن از خانه بیرون رفته شب برمی گردد. (...