اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تب

نویسه گردانی: TB
تب . [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ از بزرگترین شهرهای قدیمی مصر علیا که پایتخت یازدهمین و دوازدهمین سلسله ٔ سلاطین مصر (3100-1700 ق . م .) و نیز پایتخت هفدهمین تا بیستمین سلسله ٔ سلاطین این کشور (1600-1100 ق . م .) بوده است که مصریان آنرا «اوآست » ۞ و یونانیان آنرا «دیوس پولیس » ۞ می نامیدند. و آن را شهر صددروازه هم می گفتند. این شهر بر دو ساحل نیل گسترش یافته بود. در آن قسمت که برساحل راست نیل واقع شده بود، دو معبد بزرگ قرار داشت که به خداوند «آمون » ۞ تعلق داشت و اکنون بنام معبد «لوکزور» ۞ و «کرنک » ۞ دو شهری که در اطراف خرابه های آن دو معبد ساخته شده اند نامیده میشوند. و این دو شهر بوسیله ٔ خیابانی بهم مربوط میشوند و آن قسمت که بر ساحل یسار رود نیل قرار داشت ، اکنون به «بیبان الملوک » معروف است و یک گورستان عظیم زیرزمینی از آثار باستانی آن برجای است که در آن مقدار زیادی از حجارهای کهن که مخصوص حفظ خاک مردگان خانواده های شاهان است ، برجای مانده است . در میان آنها معبد «هاتشوپسان » ۞ (دیرالبحری ) و «ستوزیس » اول ۞ و رامسس (رعمسیس ) دوم و همچنین مجسمه های عظیم «آمنوفیس » سوم ۞ و بناهای عظیم رامسیس دوم (مدینة هبو) قرار دارد که بوسیله ٔ یک سلسله از تپه های عریان محصور است که بر بعض آنان آرامگاه های جدیدی ساخته شده است . در ماوراء این تپه ها دره ٔ بزرگی است که آنرا دره ٔ پادشاهان گویند که آرامگاه فراعنه ٔ «تب » در میان صخره های آن قرار دارد. آرامگاه «توتن خمون » ۞ (توت عنخ امون ) از آنجا کشف شده است . تب در حدود قرن ششم قبل از میلاد بوسیله ٔ لشکریان کمبوجیه (کامبوزیا) اشغال شد و خسارت قابل توجهی بر آن وارد آمد و در دوران بطالسه ۞ اعتبار پایتخت بودن خود را ازدست بداد و در دوران تسلط رومیان بر مصر این شهر مرکز ولایت تبائید بود. مرحوم پیرنیا از قول هرودوت آرد: مصریها گویند نخستین بشری که پادشاه مصر شد، مینس نام داشت و در زمان او به استثناء ولایت تب تمام مصر باتلاقی بود. (ایران باستان ج 1 ص 509). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 50، 496 و 573 و تبائید و «صعید» شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تب مشارکه . [ ت َ ب ِ م ُ رِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمی مشارکه . آن است که دو تب معاً ظاهر شود. مثلاً تب سرخچه با غب دائره یا ...
تب نامنظم . [ ت َ ب ِ م ُ ن َظْ ظَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب بی دور. تب دیوانه . رجوع به تب شود.
تب یک بندی . [ ت َ ب ِ ی َ / ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تب و تب بندی و تب لازم شود.
تب متداخله . [ ت َ ب ِ م ُ ت َ خ ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) ۞ حمی متداخله ؛ آن است که تب اول آخر نشده باشد که دیگری پیدا شود. (...
تب مالاریا. [ ت َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ تب آجامی . تب باتلاقی . پالودیسم ۞. تبی که بر اثر گزش پشه ٔ آنوفل ۞ عارض گردد. باکتر...
تب شطرالغب . [ ت َ ب ِ ش َ رُل ْ غ ِب ب ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شطرالغب . رجوع به تب و حمی و دیگر ترکیب های آن دو و رجوع به شطرالغب و چه...
تب باتلاقی . [ ت َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب آجامی . رجوع به تب و تب آجامی شود.
تب استخوانی . [ ت َ ب ِ اُ ت ُ خا ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) تب دق . (بهار عجم ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام )(ناظم الاطباء). تب لازم . (فرهنگ نظام )....
تب مدیترانه . [ ت َ ب ِ م ِ ت ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تب مالت . تب مواج . رجوع به تب مالت و رجوع به تب و دیگر ترکیب های آن شود.
تب ساکن شدن . [ ت َ ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ساکن شدن تب ، قطع شدن تب . صاحب آنندراج آرد: تب ساکن شدن به چیزی بمعنی تب ریختن : حرص از ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.