اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تباشیر

نویسه گردانی: TBAŠYR
تباشیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تبشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مژده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشری . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و آنرا نظیر نباشد جز تعاشیب الارض و تعاجیب الدهر و تفاطیرالنبات . (از اقرب الموارد). بشارت .(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اوائل صبح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). اوائل صبح که بدان مژده داده میشود گویند: «طلعت تباشیر الصبح ». (از اقرب الموارد). روشنایی اول صبح . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث اللغات ) :
خاتون زمان بدست شبگیر
برداشت ز چهره پرده ٔ قیر
چشم خوش اختران فروبست
از غمزه بخنده ٔ تباشیر.

اثیرالدین اخسیکتی .


ز زیر پرده ٔ گلریز شب سوی خورشید
سحر بچشم تباشیر خنده زد یعنی .

سیف اسفرنگی .


هنگام تباشیر اسفار صباح صیاح نفیر بانگ زفیر برخاست . (جهانگشای جوینی ). تا روز دیگر که سپاه سیاه پوش شب از طلایع تباشیر صباح پشت بهزیمت داده ... (جهانگشای جوینی ).
|| اوائل هر چیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). و از آن ماده است : «رأی الناس فی النخل التباشیر»؛ ای بواکیر. (اقرب الموارد). || خلطهای ۞ روی زمین از وزیدن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرائق علی الارض من آثار الریاح . (قطر المحیط). || نشان ریش بر پهلوی ستور. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرمابنان زودرس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). البواکر من النخل . (قطر المحیط). || رونق و رنگ خرما وقت رسیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الوان النخل اول مایرطب . (قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
تباشیر. [ ت َ ] (اِ) چیزی باشد سفید که از میان نی هندی که بابانس و بنبو گویند برآید. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). چیزی باشد سفیدرنگ ما...
تباشیر صبح . [ ت َ رِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول آن . (قطر المحیط). اول روشنائی بامداد.(دهار). کنایه از سفیدی اول صبح باشد. (برهان ). ...
تباشیر قلمی . [ ت َ رِ ق َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طباشیرقلمی . نوعی تباشیر. رجوع به تباشیر و طباشیر شود.
طباشیر. [ طَ ] (معرب ، اِ) تباشیر. دوائی است که از جوف نی هندی بهم رسد. یا آن خاکستر بیخ نی است . و فلوس طباشیر که در شکم نی میباشد مدور ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.