گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تب داشتن نویسه گردانی: TB DʼŠTN تب داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) مبتلا به تب بودن . گرفتار تب بودن : شاد کی باشد در این زندان تاری هوشمند؟یاد چون آید سرود آنرا که تن داردش تب ؟ ناصرخسرو.رجوع به تب و ترکیبهای آن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود