گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تبع نویسه گردانی: TBʽ تبع. [ ت ُ ب َ ] (ع ص ) کسی که در سخن دو لفظ پی یکدیگر آورد چون حسن بسن و قبیح شقیح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی طبع تیز کردن طبع تیز کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مشتاق و حریص گردانیدن طبع را بچیزی . (آنندراج ). بر طبع خوردن بر طبع خوردن . [ ب َ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ناخوش و ناپسند آمدن و غم افزا شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : بی لب او باده بر طبع ایاغم ... افت ایجاد است طبع از دستگاه خودسری دختر رز فتنه ها می زاید از بی شوهری این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود