تبع
نویسه گردانی:
TBʽ
تبع. [ ت ُب ْ ب َ ] (ع اِ) سایه ، زیرا که تابع آفتاب است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سایه . (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || ج ، تبایع، نوعی از زنبوران عسل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوعی از کوژ (؟) انگبین . (سه نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء متعلق بکتابخانه ٔ سازمان لغت نامه ). || مرغی است . (آنندراج ). یک نوع مرغی . (ناظم الاطباء). || ما ادری ، ای تبع هو؛ یعنی کیست آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طبع تیز کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مشتاق و حریص گردانیدن طبع را بچیزی . (آنندراج ).
بر طبع خوردن . [ ب َ طَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ناخوش و ناپسند آمدن و غم افزا شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : بی لب او باده بر طبع ایاغم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.