اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تبیره زدن

نویسه گردانی: TBYRH ZDN
تبیره زدن . [ ت َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) طبل زدن . نواختن کوس و دهل و جز آن :
پذیره شدن را تبیره زدند
سپاه و سپهبد پذیره شدند.

فردوسی .


تبیره زدندی همی چند جای
جهان را نه سر بود پیدانه پای .

فردوسی .


رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.