تبیعت
نویسه گردانی:
TBYʽT
تبیعت .[ ت َ ع َ ] (ع مص ) همراهی و پیروی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آن دو این است:
اِسوام (سنسکریت: سْوامَن)
خشک طبیعت . [ خ ُ طَ ع َ ] (ص مرکب ) سختگیر. رجل مجعار؛ مرد بسیارخشک طبیعت . (منتهی الارب ).
شوخ طبیعت . [طَ ع َ ] (ص مرکب ) دلشاد و خوش طبع. (ناظم الاطباء).
طبیعت شناس . [ طَ ع َ ش ِ ] (نف مرکب ) کنایه از طبیب و معالج باشد. (برهان ). طبیب حاذق : امید عافیت آنگه بود موافق طبعکه نبض را به طبیعت ش...
این دو واژه عربی است و پارسی آنها این است:
اَرْنیا (سنسکریت: اَرَنیانی)
نازک طبیعت . [ زُ طَ ع َ ] (ص مرکب ) نازک طبع : تو ای نازک طبیعت می بری دل را نمی دانی که چندین کاروان ناله می آید به دنبالش .ناصر علی (از ...
طبیعت گرائی یا ناتورالیسم (انگلیسیNaturalism )
معمولا در اشاره به این باور فلسفی بکار می رود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آن دو این است:
آرسات (سنسکریت: آرثاتَتّوَ)
طبیعت کردن . [ طَ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون طفل رضیع خنده کند یا حرف زند، گویند طبیعت کرده است ، یعنی طبیعت و استعدادی به هم رساند. و ا...
مغشوش طبیعت . [ م َ طَ ع َ ] (ص مرکب ) حیله باز. فریبنده . (از ناظم الاطباء).