تجنیس خط. [ ت َ س ِ خ َطط
/ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این صنعت را مضارعه و مشاکله نیز خوانند و این چنان باشد که دو لفظ آورده باشد که در خط متشابه یکدیگر باشند و در نطق مخالف ، مثالش از قرآن :وَ هُم یَحسبون َ اَنهم یُحسنون َ صُنْعاً
۞ . دیگر: وَالذی هُوَ یُطعمنی وَ یَسقین . وَ اِذا مَرضْت ُ فَهوَ یَشفین
۞ . دیگر از کلام نبوی : اِیّاکم ْ وَالمُشارةَ فَانَّها تُمیت الْغُرَّةَ وَ تُحْیی الْعُرَّة. و در کتاب شهاب این خبر چنین است : اِیّاکم و مشارَةَالناس ِ فانَّها تدفِن الغرةَ و تُظهِرُ العُرةَ. و دیگر پیغامبر گوید: علیک بالیأس مِن النّاس ِ. و از سخن امیرالمؤمنین علی قال فی الجراد: کُله ُ و کُلّه ُ. و از سخن فصحا و بغایت نیکو است و بعضی با امیرالمؤمنین نسبت میکنند: غَرک َ عِزک َ فصارَ قصارُ ذلک ذُلّک َ فَاخش فاحِش َ فِعْلک فَعلَّک َ تُهدا بهذا. و دیگر من گویم : رُب َّ رَب ِّ غِنی غَبی ّ سَرَّتْه ُ شِرَّتُه ُ فَجاءَه ُ فُجاءَةً بَعدَ بُعدِ عِشرتِه ِ عُسرته ُ. دیگر: نِعم النسب ُ النشب ُ. دیگر: المجالِس ُ اَحلاها اَخلاها. دیگر: کل ﱡ مَلهوف اِلیه ِ فَرارُه ُ وَ لدَیه ِ قَرارُه .
پارسی : شب تاریک و راه باریک .
شعر تازی : نصربن الحسن گوید:
یا حُسن َ دار تَعفت و طیب تلک المغانی
کأنَّها هُن َّ لفظ و ما لها مِن معانی .
مراست :
به عادَ اَعْلام ُالعلوم ِ عوالیا
و اصبح اَثْمان ُالثناء غَوالیا.
دیگر:
لِقطب ِالملوک تَذِل ﱡ الرقاب
و نحوَ هواه ُ تَمیل ُ النﱡفوس
عواطفه ُ سابغات ُالظلال ْ
وَ اَنعمه ُ سائِغات ُالکؤس ْ.
مثالش از شعر پارسی من گویم :
در خدمت تو اسب معالی بتاختم
وز نعمت تو نرد امانی بباختم .
دیگر:
همان خوشتر که نوشی اندرین مدت می صافی
همان بهتر که پوشی اندرین موسم خز ادکن .
مثال دیگر:
تو مشکین خال و من چنین مسکین حال .
(حدایق السحر چ اقبال صص 10 - 12).
و رجوع به المعجم چ مدرس رضوی چ
1314 هَ . ش . ص
255 شود. و صاحب آنندراج آرد: نوع هفتم [ از انواع تجنیس ]، تجنیس خط، الفاظی در کلام آرند که در کتابت مانند باشند و در تلفظ متغایر:
خوبان که گرد لب خط مشکین کشیده اند
خط بر حیات عاشق مسکین کشیده اند.
مراد مشکین بشین معجمه و مسکین بسین مهمله است . مثال تجنیس خط در نثر: پوشیده و پوسیده و نوشیده و جامه و خامه ... (آنندراج ). صاحب آنندراج علاوه بر اینکه تجنیس خط را نوع هفتم از انواع تجنیس قرار داده در نوع سوم نیز نظیر همین تعریف را آورده و بی آنکه نامی برای آن ذکر کند گوید: نوع سوم متحدالکتابة و متخالف النقاط و الحرکات . مثال ابراهیم حسین نصیری :
خمارآلودگان را مژده باد ای دل که آن ساقی
گوارا باده ٔ چون خون دشمن در سبو دارد.
واله هروی :
سراید ثنا جز تو گر دیگرا
کند در دهانم زبانی زیانی .
در شعراول ، چون و خون و در دوم ، زبانی و زیانی متجانس . (آنندراج ). جرجانی این گونه تجنیس را تجنیس التصحیف خوانده است . رجوع به تجنیس التصحیف شود.