تجنیص
نویسه گردانی:
TJNYṢ
تجنیص . [ ت َ ] (ع مص ) مردن . || گریختن از بیم . || تیز نگریستن . || گشادن چشم از بیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || ریخ زدن . (منتهی الارب ): جنص بسلحه ؛ رمی به . (قطر المحیط).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تجنیس مردد. [ ت َ س ِ م ُ رَدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تجنیس مزدوج شود.
تجنیس مرکب . [ ت َ س ِ م ُ رَک ْک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چنان بود که دو لفظ متجانس یکی یا هر دو مرکب بود و این دو نوع است ، یکی آنکه د...
تجنیس مزدوج . [ ت َ س ِ م ُ دَ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تجنیس مکرر. صاحب حدایق السحردر ذیل تجنیس مکرر آرد: و این تجنیس را مردد و مزدوج ن...
تجنیس التصحیف . [ ت َ سُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) جرجانی گوید: آنست که در نقطه ٔ دو کلمه اختلاف باشد، مانند: انقی و اتقی . (از تعریفات جرجانی ص ...
تجنیس التصریف . [ ت َ سُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) اختلاف دو کلمه است به ابدال حرفی به حرف دیگر، خواه آن دو حرف هم مخرج باشند، مانند کلام خد...
تجنیس مفروق . [ ت َ س ِ م َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تجنیس مرکب شود.
تجنیس التحریف . [ ت َ سُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آنست که اختلاف دو کلمه در هیأت بود، چون بَرْد و بُرْد. (از تعریفات جرجانی ص 36). شمس قیس و ...
تجنیس المضارع .[ ت َ سُل ْ م ُ رِ ] (ع اِ مرکب ) آنست که دو کلمه را جز در حرف متقارب اختلافی نباشد، مانند داری و باری . (از تعریفات جرجانی ص...
تجنیس بالتخلیة. [ ت َ بِت ْ ت َ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دو کلمه که مشابهت داشته باشند جز در حرف اول یا وسط یا آخر. صاحب آنندراج گوید: نوع ششم ت...