تحنیط
نویسه گردانی:
TḤNYṬ
تحنیط. [ ت َ ] (ع مص ) حنوط پاشیدن بر مرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). حنوط کردن مرده را. با چیز خوشبو معطر کردن . (فرهنگ نظام ). بر مرده حنوط نهادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : بعد از تحنیط و تکفین با جمعی از اصحاب اهل ثقه و اعتماد او را برداشت . (تاریخ قم ص 297). || تحنیط رمث ؛ سفیدشدن و رسیدن و پخته گردیدن گیاه رمث . (از منتهی الارب ). سپید گردیدن و رسیدن گیاه رمث . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تهنیت . [ ت َ ی َ ](ع مص ) مبارکباد گفتن . (غیاث اللغات ). تهنیة. (آنندراج ). مبارکباد و خوش آمد و زندش . (ناظم الاطباء). شادباش . (فرهنگ فارسی م...
تهنیت گر. [ ت َ ی َ گ َ ] (ص مرکب ) مبارکبادگوی : همه مردمانش که حاضر بدندکه و مه همه تهنیت گر شدند. شمسی (یوسف و زلیخا).رجوع به تهنیت و ...
تهنیت نامه . [ ت َ ی َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) خلاف تعزیت نامه . (آنندراج ). نامه ای که به کسی در تهنیت و مبارکباد می نویسند. (ناظم الاطباء). رج...
تهنیت کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت دادن . تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . (ناظم الاطباء) : برپای خاست و تهنیت کر...
تهنیت گفتن . [ ت َ ی َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . تهنیت کردن .تهنیت دادن . (ناظم الاطباء) : خرچنگ تهنیت حیات باقی...
تهنیت گویان . [ ت َ ی َ ] (ق مرکب ) در حال مبارکباد گفتن : که پندارم نگار سروبالادر این دم تهنیت گویان درآید. سعدی .رجوع به تهنیت و دیگر تر...
تهنیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن : صائبا چون دهمت تهنیت نوروزی کز تو نوروز کند کسب جهان افروزی . صائب (از آن...
تهنیت ساختن . [ ت َ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن . مراسم تهنیت برپای داشتن : بزرگان بر او تهنیت ساختندبه آن سربزرگی سر ا...