اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخت شدن

نویسه گردانی: TḴT ŠDN
تخت شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هموار و مساوی شدن و در دندانهای اسب علامت پیری است اسب را. رجوع به تخت شود. || در افیون و تریاک ، کنایه از کمال نشئه مند شدن . (از آنندراج ) :
از محتسب نداریم مانند می کشان باک
داریم پادشاهی چون تخت گشت تریاک .

اسماعیل (از آنندراج ).


- تخت شدن دماغ ؛ چاق شدن دماغ از نشأه و مطلق رسیدن دماغ . (آنندراج ). تخت شدن افیون . (مجموعه ٔ مترادفات ) :
ننوشم تا شراب از عیش دوران بی نصیبم من
دماغم تخت در وقتی که شد اورنگ زیبم من .

قبول (از آنندراج ).


چو نیست تخت دماغت سخن مگو تأثیر
که شاه بیت بلند تو باب اورنگ است .

تأثیر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.