اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخته بر سر شکستن

نویسه گردانی: TḴTH BR SR ŠKSTN
تخته بر سر شکستن . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ س َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) تخته بر سر کسی زدن . خراب و رسوا کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
خرد مشمار که ما قطره ٔ طوفان زاییم
تخته بر سر شکند شورش ما دریا را.

سالک یزدی .


هر جا کرشمه شیوه ٔ تعلیم سر کند
شاگرد تخته بر سر استاد بشکند.

سلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.