تخته پوش . [ ت َ ت َ
/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) پوشیده شده با تخته های چوبین . (ناظم الاطباء). به تخته پوشیده : سقف تخته پوش . || (اِ مرکب ) تابوت
: آخر نه بر سکندر شد تخته پوش عالم
بی یار ماند تختش در تخت بار ششتر.
خاقانی .
چون گریزد دل از بلا که جهان
بر دلم تخته پوش می بشود.
خاقانی .
چو دیدم کزین حلقه ٔ هفت جوش
بر آن تختور شد جهان تخته پوش .
نظامی .