اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخته کردن

نویسه گردانی: TḴTH KRDN
تخته کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) بند کردن دکان . (آنندراج ). بستن دکان .
- دکان خود را تخته کردن ؛ از دعاوی علمی و ارشادی خود دست بداشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- دکان کسی را تخته کردن ؛ وی را بی اعتبار کردن . دعاوی علمی کسی را باطل ساختن . او را در انظار بی ارزش و نادرست نمودن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
تخته بند کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندانی کردن . در قید و بند انداختن : در احسان ، کنون که بگشاید؟بوالحسن را چو تخته بند کن...
تخته پوش کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) پوشانیدن سقف و جز آن را با تخته .
تخته قاپو کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) چادرنشینی را در مسکنی جای دادن و او را از بادیه گردی و جای بجای شدن به حضارت کشیدن .
تخته کلاه کردن .[ ت َ ت َ / ت ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون کسی را خواهند که تمسخر کنند مشتی از عبیر بر روی حضار مجلس ریزند تا چون نوبت او ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.