اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخلیة

نویسه گردانی: TḴLY
تخلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) گذاشتن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دست بداشتن و راه وادادن . (تاج المصادر بیهقی ). رها کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رها کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رها کردن اسیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرید و وحید قراردادن چیزی را. || ترک کردن کسی و متعرض وی نشدن . || تخلیه ٔ فروشنده بین مشتری و جنس را؛ یعنی تسلیم کردن جنس به او. || ترک کردن کسی ، دو تن را که با یکدیگرند. خلی بینهما؛ ترکهما مجتمعین . (اقرب الموارد) (المنجد): و خلینا بین الشیخین . (حریری ، از اقرب الموارد). || خالی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فارغ شدن و خالی شدن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تخلیه ٔ مکان ؛ گذشتن از آن .(اقرب الموارد) (المنجد). || تخلیه ٔ شکم ؛کار کردن شکم و خالی شدن و تهی گشتن آن . (ناظم الاطباء). || مردن . (اقرب الموارد) (المنجد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ایریچ iric، ریچیره ricire (اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861
تخلیه شدن . [ ت َ ی َ/ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خالی شدن . (ناظم الاطباء).
تخلیه کردن . [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خالی کردن . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.