تخماق کوب کردن
نویسه گردانی:
TḴMAQ KWB KRDN
تخماق کوب کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوبیدن و له کردن . تخماقی کردن : سر فلان را تخماق کوب کرد؛ یعنی سر او را به تخماق له کرد. رجوع به تخماق و تخماقی کردن شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.