اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تداعی معانی

نویسه گردانی: TDʼʽY MʽANY
تداعی معانی . [ ت َ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ،اِمص مرکب ) یکی از اعمال نفس ، که بدان تصور یک معنی ، معنی دیگر را به خاطر آرد. آقای دکتر سیاسی آرند: ... این طور برمی آید که بعضی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی بهم پیدا میکند که هرگاه یکی از آنها در صحنه ٔ وجدان نمایان گردد، فوراً دیگران را در آنجا حاضر میکند. این کیفیت ، تداعی معانی نام دارد.
در کتب عربی جدید، لفظ اروپایی تداعی معانی ۞ را به کلمات «اشتراک افکار»، «اشتراک خواطر»، «تسلسل خواطر یا افکار» و نظایر آن نیز ترجمه کرده اند، غافل از اینکه خود اصطلاح اروپایی «آسوسیاسیون دزیده » ۞ از رساندن معنی عاجز و مورد انتقاد حکمای مغرب است . زیرا «آسوسیاسیون » یا اشتراک ، بطور ضمنی میرساند که میان دو امر،روابط منطقی ادراک شده است ، در صورتی که میان اموری که یکدیگر را به خاطر می آورند شاید هیچگونه رابطه ٔ منطقی و معقول موجود نباشد و اگر هم باشد ذهن بی توجه به آن رابطه از بعضی منتقل به بعض دیگر بشود. لفظ افکار هم نمیتواند بر تمام مقصود دلالت کند، زیرا تنها افکار نیستند که متداعی میشوند، بلکه تمام نفسانیات از احساسات و صوَر گرفته تا انفعالات و افعال همگی دارای این خاصیت میباشند. کلمه ٔ تسلسل نیز این عیب را دارد که دعوت دوجانبه ٔ نفسانیات را نمیرساند. از این رو کلمه ٔ تداعی معانی مناسب به نظر آمده انتخاب گردید، چه اولاً معنی لفظی عام است و ثانیاً تداعی بخوبی میرساند که دعوت و احضار از دو طرف صورت میگیرد، یعنی همچنانکه مثلاً به خاطر آوردن پاره ای اشعار شاهنامه ما را به عظمت ایران باستان و دوره های پهلوانی وآیین زرتشت توجه میدهد، تصور یکی از کیفیات نیز میتواند اشعار فردوسی را به یاد بیاورد و بر همین قیاس .
روابط [ نفسانیات ] را معمولاً عبارت از مجاورت و مشابهت و تضاد دانسته و در نتیجه کیفیت تداعی و توالی نفسانیات را تابع اصول سه گانه ٔ مجاورت و مشابهت و تضاد ذکر کرده اند.
1 - اصل مجاورت : اینست که هر گاه دو امر با هم یا در پی هم ذهن را عارض شوند، بعدها بازگشت یکی از آنها در نفس سبب بازگشت دیگری میشود. مثالهایی که در بالا آورده شده مؤید این اصل هستند... باید دانست که اولاً مجاورت اعم از آنست که مکانی باشد یا زمانی . مجاورت زمانی ، مانند نزدیکی انوشیروان و بزرگمهر، فردوسی و محمود غزنوی که از به خاطر آمدن یکی از این دو نام ، دیگری نیز به یاد می آید. ثانیاً مجاورت باید ذهنی باشد یعنی ذهن آنرا ادراک کرده باشد تا تداعی ممکن شود، چنانکه مثلاً اگر کسی به تهران آمده و میدان سپه را دیده لیکن متوجه بانک ... که در ضلع شرقی آنست نشده باشد، باوجود مجاورت واقعی میدان با مؤسسه ٔ مزبور، تصور آن باعث تصور این نخواهد شد...
2- اصل مشابهت : اموری که ذهن میان آنها مشابهتی تشخیص داده باشد متداعی میشوند، یعنی حضور یکی از آنها در نفس ، دیگری را در آنجا حاضر میکند، چنانکه عکس ، صاحب عکس را، و پسر، پدر را و بهار، جوانی را و خزان ، پیری را... به یاد می آورند. هر اندازه مشابهت بیشتر باشدمیل به تداعی زیادتر خواهد بود. لیکن گاهی مشابهتی اندک هم موجب تداعی میشود، چنانکه شاید ما از دیدن شخصی به یاد شخصی دیگر بیفتیم فقط برای اینکه آهنگ صدا یا لبخند آنها به هم شبیه است . دو نویسنده شاید ازحیث افکار و عقاید با یکدیگر فرق کلی داشته باشند، لیکن اندک مشابهت در شیوه ٔ چیزنویسی و انشاء کافیست که ذهن ما از یکی به دیگری منتقل بشود.
3 - اصل تضاد: امورمتضاد، یکدیگر را در ذهن احیاء میکنند، چنانکه سفیدی ، سیاهی را و پیری ، جوانی را به خاطر می آورد.
قانون کلی مجاورت :تحویل مشابهت و تضاد به مجاورت : از آنجا که مشابهت و تضاد قابل تحویل به مجاورت هستند میتوان صورت گرفتن تداعی معانی را بر طبق قانون کلی مجاورت و متناسب با تعلق خاطر یا زمینه ٔ انفعالی دانست . اما تحویل تضاد به مجاورت چنین است که دو امر متضاد غالباً تشکیل یک مجموعه را میدهند که هر لحظه در زبان و ذهن با هم مجاورت و اتحاد دارند، چنانکه گفته میشود: بزرگ و کوچک ، پست و بلند... این اتحاد به اندازه ای است که یکی از دو امر، شخص را بی اختیار به یاد دیگری می اندازد، بی آنکه توجهی به تضاد آنها داشته باشد. از همین روست که جنبه ٔ خودبخودی تداعیهای بواسطه ٔ تضاد، از سایر تداعی ها غالباً زیادتر است . بیان تحویل مشابهت به مجاورت این است که متداعی شدن دو امر متشابه ، بواسطه ٔ وجه شبه ، یعنی خصوصیتی است که در آنها مشترک است و آن دو امر با آن دارای مجاورت هستند. پس تداعی بواسطه ٔ مشابهت در واقع تداعی بواسطه ٔ مجاورت مضاعفی خواهد بود. ویلیم جیمس در تأیید همین نظر میگوید: «مشابهت را نباید عامل مستقیم تداعی پنداشت ، زیرا تا دوامر قبلاً با هم در ذهن پیدا نشوند نمیتوان میان آنها مشابهتی دریافت نمود. مشابهت رابطه ای است که مانندمناسباتی دیگر از قبیل برتری و فاصله و علیت ... بعداً در آنها ملحوظ می افتد... تمام این مناسبات در صورتی میان دو امر ادراک میشوند که آنها قبلاً بواسطه ٔ تداعی با هم به ذهن آمده باشند».
تحویل تضاد و مشابهت به مجاورت با بیان فوق قابل قبول است ، بشرط آنکه از مجاورت معنی محدودی که تداعی مذهبان به آن داده اند خواسته نشود، زیرا از پاره ای تداعیهایی که از دو امر تشکیل یافته و کاملاً جنبه ٔ خودبخود دارند، مانند تداعیهای بواسطه ٔ تضاد، که بگذریم ،دیگران را دارای پیچیدگی زیادتری خواهیم یافت . علت این جمله آنست که زندگی نفسانی در یک سطح معین جریان ندارد و نفسانیات مانند حلقه های یک زنجیر پهلوی هم ردیف نشده اند، بلکه در جهات مختلف سیر میکنند و آنچه یک حالت نفسانی خوانده میشود، در واقع مجموعه و ترکیبی است از عناصر مختلف و متنوع ادراکی و انفعالی و تحریکی که زمان حالش بر گذشته اتکاء دارد و زیر جریان سطحی وجدانیات صریحه مقداری از عناصر وجدانی ضعیف و مغفول در سیر و حرکت میباشند.
باری مفهوم حقیقی مجاورت عبارت از مجموع مناسباتی است که یک جزء از اجزاء حالت نفسانی با سایراجزاء آن حالت دارا میباشد و بنابراین قانون کلی مجاورت که آنرا بهمین لحاظ «قانون بازگشت کل گذشته » ۞ نیز خوانده اند چنین بیان خواهد شد: هر عنصر نفسانی که به قسمت روشن وجدان بازگردد میل دارد کل حالت نفسانی را که خود جزء آن بوده است در آنجا احیاء نماید، چنانکه مثلاً از تصور قیافه ٔدوست اروپائی که در اصفهان با وی ملاقات شده ، ممکن است تمام حالات نفسانی دیگری ... که با رؤیت مسجد شاه و ... همراه بوده و با احساس آن قیافه با هم ذهن را عارض شده اند همگی به قسمت روشن وجدان بیایند. در اینجا این اشکال به نظر میرسد که قانون کلی مجاورت لازمه اش اینست که گذشته با تمام خصوصیات و جزئیاتش احیاء گردد، در صورتی که این امر روی نمیدهد مگر برای بعض کسانی که دچار اختلال دماغ یا ضعف نفس هستند. اینگونه از مریضها نمیتوانند کوچکترین چیزی را یاد کرده بر زبان آورند مگر آنکه همه ٔ خیالات و افکار و انفعالات وحرکاتی را که با آن همراه بوده است نیز به خاطر آورده بیان کنند. این ضعف ذهن بدرجه ٔ سبکتر در پیرزنان پرگو و مردهای سبک مغز که در ضمن گفتگو از ذکر جزئیات امور چشم نمیپوشند و صبر و حوصله ٔ مخاطبان خود را معروض آزمایشی سخت قرار میدهند، نیز ملاحظه میشود. لیکن این موارد استثنایی است و اشخاص سالم که قوای دماغیشان حالت اعتدال دارد هیچگاه تا این درجه مشمول قانون «بازگشت کل گذشته » نیستند، چنانکه مثلاً هر یک از این کلمات ، اسب ، باغ ، کتاب ... در ذهن ما با بسیاری الفاظ و معانی مختلف بستگی و ارتباط دارد و قانون کلی مجاورت یا «بازگشت کل گذشته » ایجاب میکند که شنیدن یا خواندن یا تصور آن کلمه همه ٔ الفاظ و معانی مربوطرا به خاطر آورد و حال اینکه چنین نیست و فقط معدودی از آنها نفس را عارض میگردد. پس ناچار باید قائل به وجود موجباتی شویم که امر تذکر را محدود میسازند ومیان نفسانیات احیأشدنی ، به انتخاب میپردازند. این انتخاب را تا حدی میتوان با قوانین ذیل توجیه نمود:
الف - شیوع یا تکرار. هر اندازه که شیوع یا تکرار یا استمرار مجاورت ذهنی دو امر بیشتر باشد میل آنها به تداعی یکدیگر زیادتر خواهد بود، چنانکه مثلاً هر قدر شماره ٔ دفعاتی که حسن و تقی را با هم دیده ایم زیادتر باشد رؤیت یا تصور یکی از این دو نفر آسانتر ما را به یاد دیگری می اندازد.
ب - شدت تأثیر. از تمام نفسانیاتی که ممکن است بواسطه ٔ امری معین احیاء گردند، آنها که تأثیرشان در شخص بیشتر بوده است زیادتر میل به خودنمایی خواهند داشت ، مثلاً شنیدن لفظ «دندان » میتواند بسیاری چیزها، از قبیل خمیرهای مختلف دندان ، مسواک وقیافه ٔ دکترهای دندانساز... را به خاطر بیاورد، لیکن از میان همه ٔ آنها مجلس دندانکشی زودتر به یاد می آید زیرا تأثیرش زیادتر بوده است .
ج - قرب تحصیل . اموری که جدیداً با هم در ذهن پیوستگی حاصل کرده اند معمولاً زودتر از اموری که ارتباط قدیمی تری دارند متداعی واقع میشوند، مثلاً چنانچه داستان رستم وسهراب را بتازگی خوانده باشیم ، اگر گفتگو از شاهنامه به میان آید فوراً به یاد این داستان می افتیم ، نه به یاد قسمتهای دیگر شاهنامه ، هرچند که آنها بیشتر معروف ما باشند.
د - فقدان یا ضعف تداعیهای مخالف . یک تداعی به همان اندازه بیشتر مایل است صورت بپذیرد که تداعیهای دیگری که یک جزء آنرا دارا هستند با آن کمتر معارضه نمایند، مثلاً چنانچه در آستانه ٔ ورودی دانشکده همیشه شخص معینی را مشغول دربانی دیده باشیم از تصور آستانه ٔ ورودی ، صورت آن شخص آسانتر به یاد می آید تا اگر دربان های دیگری نیز گاه بگاه در آنجا دیده شده باشند.
قانون تعلق خاطر یا زمینه ٔ انفعالی : اصولی که یاد گردید البته تا اندازه ای کیفیت انتخاب نفسانیات را بیان میکنند، لیکن ما را از جنبه ٔ خودبخودی تداعی بیرون نمیبرند و معلوم نمیدارند چرا شما مثلاً از تصور دکان سمساری که دیروز با دوست خود به آنجا رفته بودید به یاد میز و صندلی وفلان قسمت از بیانات سمسار می افتید، در صورتی که دوست شما چیزهای دیگر آن دکان ، مثلاً گلدانها و چراغهای مختلف ... و قسمتی دیگر از اظهارات سمسار را از خاطر می گذراند. بعبارت دیگر اصول مذکور از توجیه کامل انتخابی که میان نفسانیات احیأشدنی بعمل می آید عاجز می باشند. این توجیه ناچار باید از قانون تعلق خاطر و یا زمینه ٔ انفعالی خواسته شود. این قانون که مکمل کلی مجاورت است چنین خلاصه میشود: میان تمام نفسانیاتی که ممکن است بواسطه ٔ حالتی احیاء گردند، آنهایی آسانتر احیاء میشوند که با زمینه ٔ انفعالی نفس موافقترند،یعنی بمناسبتی تعلق خاطر به آنها بیشتر است .
زمینه ٔ انفعالی یا دائم است یا موقت :
1 - زمینه ٔ انفعالی موقت : آرزوها و تمایلات گذران و حالت مزاجی هر کس زمینه ٔ انفعالی موقت او را تشکیل میدهند و آن در چگونگی تداعی و توالی نفسانیات دخیل ومؤثر است . ... پاره ای از رؤیاها را میتوان با همین قانون زمینه ٔ انفعالی موقت توجیه نمود...
2 - زمینه ٔ انفعالی دائم : تمایلات همیشگی و آمال و هدف هایی که در زندگی تعقیب میشوند و همچنین سن و شغل وحرفه و ساختمان بدنی و کیفیت مزاجی ، زمینه ٔ انفعالی دائم هر کسی را تشکیل میدهند. از این رو است که اشخاص مالیخولیایی غالباً خیالات و افکار حزین را دنبال میکنند و بدبین ها فقط تاریکی ها و بدیها را می بینند.
فعالیت ابداعی ذهن : از این تحقیقات این نتیجه گرفته میشود که ذهن در عمل تداعی معانی ، برخلاف قول تداعی مذهبان به احیاء سلسله ٔ نفسانیات گذشته قناعت نکرده از خود فعالیت ابداعی نیز نشان میدهد و معانی تازه و نو میسازد. یعنی یک عنصر نفسانی فقط میان عناصر دیگر یک کیفیت یا واحد نفسانی ۞ قرار ندارد بلکه در چندین کیفیت یا واحد نفسانی دیگر نیز وارد است . بدین جهت همه ٔ آنها بر طبق قانون کلی مجاورت یا بازگشت به کل گذشته ، توسط آن عنصر قابل تداعی یعنی احیأشدنی هستند، لیکن عنصر نفسانی مزبور از میان همه ٔ این نفسانیات فقط آنها را بیدار کرده به یاد می آورد که با زمینه ٔ انفعالی موقت یا دائم ذهن دارای مناسبت و موافقتی هستند و از این رو است که در تداعیها جنبه ٔ ابداع و ابتکارملاحظه میشود و پاره ای از آنها بسیار تازگی دارند.
اهمیت و تأثیر تداعی معانی - مذهب تداعی : تداعی معانی در تمام اعمال نفسانی ، از ادراک حسی گرفته تا حکم و استدلال ، دارای دخالت و تأثیر است . توجه به این نکته بعضی حکما را بر آن داشته است که درباره ٔ اهمیت این عمل ذهن غلو کرده اعمال دیگر نفس را به آن تحویل کنند، یعنی برای توجیه تمام استعدادهای نفسانی حتی عالیترین آنها، مانند قیاس عقلی آنرا کافی بدانند. این مذهب را «مذهب تداعی » ۞ میخوانند و آنرا در واقع پیروان مذهب اتمی نفسانی ۞ در تکمیل این مذهب و برای توجیه چگونگی ترکیب ذرات یا اتمهای مجرد با یکدیگر آورده اند. اتمی نفسانی اجمالاً آنست که حیات نفسانی راتحلیل کرده به اجزایی میرساند، یا بعبارت دیگر نفس را مرکب از عناصری مجرد ممتاز از یکدیگر میداند که فقط بر روی هم سوار شده باشند، عیناً مانند تیکه های کاشی یا آیینه که در کاشیهای معرق و در آیینه کاریها پهلوی هم گذاشته میشوند. «لک »، «دیوید هیوم »، «اسپنسر» انگلیسی ، «کندیاک » و «تِن » فرانسوی از پیروان مذهب اتمی نفسانی میباشند. پیروان مذهب جدید یعنی تداعی مذهبان ، توالی نفسانیات و جریان افکار و بدیعترین ترکیبات ذهنی را عبارت از تداعی میدانند و این عمل را هم فقط تابع قانون مجاورت ذکر میکنند و اجمالاً میگویند: علت ترتیب مخصوص توالی نفسانیات را تنها باید در مقدمات خارجی آنها جستجو نمود، یعنی اگر دیدیم فلان امر بدنبال فلان امر دیگر به خاطر آمد نباید قائل به دخالت و تصرف ذهن شویم بلکه باید بدانیم که علت این توالی آنست که آن دو امر در خارج توأماً یا در پی یکدیگر وقوع یافته اند.
پیشوایان این مذهب مانند هیوم و ستوارت میل قانون تداعی را در عالم نفسانی به قانون تجاذب در عالم فلکی مانند کرده اند و آنرا دارای همان آثار اعجازانگیز تجاذب یا جاذبیت عمومی پنداشته اند. باری بنابر مذهب تداعی ، فکر جنبه ٔ رمزآسایی خود را از دست میدهد و عبارت میشود از انعکاس ذهنی تجربی که هر کس در محیط خارج حاصل کرده است . البته این نظر مبالغه آمیز نمیتواند کاملاً مورد قبول باشد، زیرا تبدیل و تحویل فکر منطقی و معقول به توالی خودبخودی نفسانیات ممتنع است ...
اینک دخالت واقعی تداعی در سایر کیفیات نفسانی و استعدادهای ذهنی بیان میشود:
الف - ادراک حسی : چنانکه میدانیم ادراک حسی عبارت از معرفت به اشیاء خارجی است . این معرفت را اگر تحلیل کنیم آنرا مرکب از احساسات و صوری چند خواهیم یافت . هر گاه که یکی از این احساسات و صورتهای ذهنی ، مثلاً رؤیت یا تصور، چیزی در ذهن پیدا شود، سایرین را بر طبق قانون تداعی به یاد می آورد و بدین طریق از شی ٔ مزبورادراک حسی حاصل میشود.
ب - عمل حافظه نیز بی یاری تداعی نمیتواند مفیدواقع شود زیرا اگر نگاهداری امور در ذهن و به یاد آمدن آنها با عمل تداعی توأم نباشند، امور مزبور با یکدیگر ارتباطی نخواهند داشت و ممکن نخواهد بود که ذهن از یک امر منتقل به امر دیگر شود، مثلاً از رنگ گل ، بوی آن و از فلان لفظ خارجی ، کلمه ٔ فارسی معادل آن و از فلان کلمه ٔ فارسی ، معنی آن ... به یاد آید.
ج - اندکی تأمل و تحقیق معلوم میداردکه تداعی معانی در سایر اعمال نفسانی (انتباه ، تخیل ، تجرید و تعمیم ...) هم کم و بیش ، دخالت و تأثیر دارد.
د - از اینها گذشته ، تداعی معانی بطور کلی در چگونگی افکار و عقاید و افعال و عواطف مردمان دارای تأثیر کلی است و در واقع صحت و سقم هر ذهنی را میتوان وابسته به چگونگی تداعیهای آن ، یعنی ترتیب توالی و ارتباطی که نفسانیات با هم پیدا کرده اند دانست . ذهن صحیح آنست که نفسانیات را حتی الامکان بر طبق روابط معقول به هم پیوستگی داده باشد و ذهن سقیم عکس آن خواهد بود.
تأثیر تداعی در افکار و عقاید: بسیاری از احکام غلط که نسبت به اشخاص و اشیاء صادر میکنیم و بسیاری از خرافات و اوهامی که ذهنمان را فراگرفته ، نتیجه ٔ پیوستگی و ارتباط نامعقولی است که نفسانیات ما با هم پیدا کرده اند، مثلاً چون فلان روز سیزده نفر سر سفره حاضر بودند و در همان ماه یا سال یکی از آنها وفات کرد، پس عدد سیزده را نحس میدانند...
تأثیر تداعی در عواطف : بسیاری از حب و بغضهای ما در نتیجه ٔ تصادفات مجاورت و مشابهت ایجاد میشود. محبت یا نفرت ما نسبت به بعضی اشخاص یا به پاره ای اشیاء، برای مصاحبت یا مشابهت آنها با اشخاص یا اشیائی است که مورد محبت یا نفرت ما بوده اند. اشیائی را ما محترم و مقدس میشماریم ، برای اینکه با اشخاص محترم و مقدس ، مجاورت داشته اند.
تأثیر تداعی در اقوال و افعال : ما از کودکی عادت کرده ایم به اینکه دنبال فلان فکر یا عاطفه ، فلان حرکت یا فلان سخن را بیاوریم . این نزدیکی و مجاورت باعث میشود که بعدها هر گاه آن فکر یا آن عاطفه پیدا شود، حرکت یا سخن مربوط فوراً دنبالش بیاید... حس خشم که در کسی معمولاً با ادای الفاظ خشن و رکیک و با حرکاتی زشت همراه بوده است ، همواره آن الفاظ و حرکات را به دنبال می آورد. همچنین است فرار که با ترس ، و خم شدن که با حس احترام ... توأم است و بر همین قیاس حرکات کودکانه و اعمال زشت و ظالمانه ای که تحت تأثیر تداعیهای نامناسب یعنی خرافات و زعوم باطل صورت گرفته و میگیرند بیشمار هستند و هر کس میتواند در تاریخ اقوام و ملل ، و در زندگی روزانه از مطالعه ٔ همنوعان خود نمونه های برجسته ٔ آنرا ملاحظه نماید...
(نقل به اختصار و با تصرف از کتاب روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف علی اکبر سیاسی صص 156 - 169).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.