اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تر

نویسه گردانی: TR
تر. [ ت َ ] (اِ) مرغی است کوچک و کم سکون و خوش آواز که بعربی صعوه خوانندش ، و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است . (برهان ). مرغی است کوچک و کم سکون که بعربی صعوه خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ژوپی تر آمون . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از القاب اسکندر کبیر، و شرح آن چنین است : زمانی که اسکندر کبیر در مقدونیه بود خودرا پسر زئوس یا ژوپیتر که ب...
شخصیت کسی را به چالش کشیدن
زبان تر کردن . [ زَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از لقمه در دهن گذاشتن باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع). لقمه در دهان گذاشتن . (ناظم الاطباء)....
تر و خشک کردن . [ ت َ رُ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه کودک یا بیماری را پرستاری کردن .
تر و تازه کردن . [ ت َ رُ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرد کردن . (ناظم الاطباء). || آراستن و پیراستن و به صفا و جلوه آوردن . خوش و شاداب کرد...
ماری دانگله تر. [ ل ِ ت ِرر ] (اِخ ) ۞ (1496 - 1533 م .) ملکه ٔ فرانسه و دختر هانری هفتم و همسر لوئی دوازدهم بود که سپس همسر دوک دوسوفولک ...
قافیه تنگ بودن لغت‌نامه دهخدا قافیه تنگ بودن . [ ی َ / ی ِ ت َ دَ ] قافیه تنگ شدن (آمدن ،افتادن )؛ مشکل بودن (شدن ) اتیان قوافی : خاقانی را گلی بچنگ ا...
طر. [ طَرر ] (ع مص ) نیک راندن . || گرد آوردن شتران از اطراف و جوانب وقت راندن . || تیز کردن کارد و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تی...
طر. [ طُرر ] (ع اِ) همه : جأوا طراً؛ آمدند همه . (منتهی الارب ). جمیع. کلا.همگی . جمیعاً. کافةً. قاطِبة. گِشت . همگان . کلمه ٔ طر در زبان عرب جز ...
طرء. [طَرْءْ ] (ع مص ) از جائی و شهری آمدن کسی را. (منتهی الارب ). یا ناگاه بدرآمدن از جائی بر کسی . یقال : طراءَ علیهم ؛ اذا اتاهم من مکان...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.