گفتگو درباره واژه گزارش تخلف تر نویسه گردانی: TR تر. [ ت َرر ] (ع اِ) ۞ ناحیه ٔ بین قبل و دبر: بین التر والفر. ۞ (دزی ج 1 ص 142). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه واژه معنی سنم تر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تر گشتن تُ ر کسی یا چیزی گشتن یا بودن. به دنبال کسی یا چیزی گشتن. به گویش کازرونی(ع.ش) افضل تر افضل تر. [ اَ ض َ ت َ ] (ص تفضیلی ) فاضل تر. بافضل تر. افزون تر در علم و حسب . (ناظم الاطباء). از صفت تفضیلی عربی + تر علامت تفضیلی در فارسی ک... بشرح تر بشرح تر. [ ب ِش َ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق مرکب ) مشروح تر. مفصل تر : سالار بشرح تر گفت ، امیر در خشم شد و گفت بس عجب باشد که بدین آسانی مردم تو... تر آمدن تر آمدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب )خجل شدن . (آنندراج ). خجالت کشیدن ، چه در وقت انفعال عرق می آید. (آنندراج در ذیل کلمه ٔ تر) : شوخی که گشت... تر دادن تر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) به قصیل بستن مواشی را. سبز دادن چارپا را. تر کردن تر کردن . [ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیسانیدن و سرشتن چیزی به چیزی . (آنندراج ). نم کردن و خیساندن و آب دادن . (ناظم الاطباء) : و سماق و عدس... تازه تر تازه تر. [ زَ / زِ ت َ ] (ص تفضیلی ) خرم تر. نوتر : خیز بت رویا، تا مجلس زی سبزه بریم که جهان تازه شد و ما ز جهان تازه تریم . منوچهری (دیوان ... تر گشتن تر گشتن . [ ت َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مرطوب و نمدار شدن : سراپرده و خیمه ها گشت ترز سرما کسی را نبد پای و پر. فردوسی .چو ابر زلف تو پیرامن قمر... دامن تر دامن تر. [ م َ ت َ ] (ص مرکب ) دامن آلوده . (آنندراج ). عاصی . (آنندراج ). گنهکار. (آنندراج ). تردامن . مقابل پاکدامن : گردون ز مشک و زعفران ساز... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۸ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود