تر
نویسه گردانی:
TR
تر.[ ت َرر ] (ع اِ) اسب تاتاری تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسب متناسب الاعضا و جفاکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تر و تازه . [ ت َ رُ زَ / زِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ضد پژمرده . شاداب . سبز و خرم . خوش : روزگاری چنین تر و تازه نوبهاری چنین خوش و خرم . مس...
تر و تمیز. [ ت َ رُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در تداول عوام پاک و پاکیزه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تر گردیدن . [ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) لطیف و تازه شدن : نرم وتر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بی طعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو.|| مرطوب و ...
لؤلؤ تر. [ ل ُءْ ل ُ ءِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مروارید رخشان و آبدار و مجازاً اشک و دندان : بشویدش عارض به لؤلؤ تربپالایدش رخ به ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ژان سان تر. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ چهارمین پسر هانری دوم ۞ و اِله اونر داکیتن ۞ . او به استظهار فیلیپ اگوست پادشاه فرانسه درشورشی که بر ضد ...
تر شدن سخن . [ ت َ ش ُ دَ ن ِ س ُ خ َ ] (مص مرکب ) رَطْب اللسان شدن . شیرین و شیوا شدن سخن : آب شوق از چشم سعدی می رود بر دست و خطلاجرم چو...
پوز تر کردن . [ ت َ ک َ دَ] (مص مرکب ) دهان تر کردن . لب تر کردن : ترک این شرب ار بگوئی یک دو روزتر کنی اندر شراب خلد پوز.مولوی .
لب تر کردن . [ ل َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آلودن لب به آب . اندکی آب به دهان گرفتن و توسعاً آشامیدن آب : لب تر مکن به آب که طلق است د...
گلو ترکردن . [ گ ُ / گ َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدنی یا میوه ٔ تر و تازه خوردن . و رجوع به گلوتر شود.