ترا
نویسه گردانی:
TRʼ
ترا. [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان امیری بخش لاریجان است که در شهرستان آمل و هیجده هزارگزی شمال خاوری رینه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 135 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سارو محصول آنجا غلات و لبنیات و گردو است . راه مالرو وزیارتگاهی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
ترا. [ ت َ ] (اِ) دیوار بلند و رفیع را گویند، مانند دیوار خانه ٔ پادشاهان و دیوار قلعه و کاروانسرا. (برهان ) (از ناظم الاطباء). دیوار بس رفیع و بل...
ترا. [ ت ُ ] (ضمیر + حرف اضافه ) (از «تَُ »، مخفف «تو» + «را») ترکیبی باشد از «تو» و «را» که در محاورات و کتابت «واو» را می اندازند. (برهان ).کل...
ترا. [ ت َ ] (اِخ ) ۞ ربةالنوع هندی ، زوجه ٔ «بری هرپتی » ۞ خدای ستاره ٔ مشتری است .
ترا. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ از جزایر یونان است که شهر سیرنا ازجمله ٔ بلاد آن بود. این جزیره اکنون سانتورن ۞ نام دارد. (تاریخ قدیم فوستل دو ک...
ترا. [ ت َ ] (اِخ ) ۞ یکی از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در سیبریه ٔ آسیا است که بر ساحل ایرتیش ۞ ، یکی از شعب رود اوبی ۞ واقع است ...
ترابشریّت (به انگلیسی: Transhumanism) جنبشِ فکری و فرهنگی است که میگوید با پیشرفتِ فناوری و افزایش در دسترس بودنِ آن، میتوان به جلوگیری از افزایشِ س...
ترا دی لاورو. [ ت ِرْ را وُ وُ ] (اِخ ) یکی از ایالات جنوبی ایتالیا در شمال غربی ناپولی و از ناحیه ٔقامپانیه (کامپانیا) است . از شمال به آبر...
ترع . [ ت َ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترع . [ ت َ رَ ] (ع مص ) انداختن خود رادر کارهای بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پر شدن خنور. (منتهی ...
ترع . [ ت َ رَ ](ع ص ) حوض ترع ، کوز ترع ؛ حوض پرآب . کوزه ٔ پرآب . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).