گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ترا نویسه گردانی: TRʼ ترا. [ ت َ ] (اِخ ) ۞ یکی از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در سیبریه ٔ آسیا است که بر ساحل ایرتیش ۞ ، یکی از شعب رود اوبی ۞ واقع است و 8650 تن سکنه دارد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی ترع ترع . [ ت َ رِ ] (ع ص ) شتابنده به بدی و خشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر و مملو. (از منتهی الارب ) (ناظم ... ترع ترع . [ ت ُ رِ ] (ع اِ) ج ِ تُرْعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی سبزه زار (از شرح نصاب )، و در کنزاللغات نوشته که ترع بوستانها و درجه ه... طرا طرا. [ طَ ] (ع اِ) آنچه غیر از خلقت زمین باشد. یعنی طری غیر ثری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || چیزی که در احاطه ٔ عدد درنیاید از آفری... طرا طرا. [ طُ ] (اِخ ) قریه ای است در شرقی نیل نزدیک فسطاط از ناحیه ٔ صعید مصر. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 33). رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 201 ... طراء طراء. [ طَ ] (ع مص ) طراءَة. تر و تازه گردیدن تره . یقال : طراءالبقل . خلاف ذوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طراء طراء. [ طُْر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ طاری . طرٔاء طرٔاء. [ طُ رَ ](ع ص ، اِ) ج ِ طاری ٔ. درآیندگان . ناگاه درآیندگان . ترع عوز ترع عوز. [ ت َ ع ُ عو ] (اِخ ) نام قریه ای بزرگ نزدیک حران . (ابن الندیم ). دهی است به حران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاقوت آرد: قریه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود