تراشه چین . [ ت َ ش َ
/ ش ِ ] (نف مرکب ) ریزه چین . (آنندراج ). خوشه چین . (ناظم الاطباء). ریزه خوار
: تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای
نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار.
کمال اسماعیل (از شرفنامه ٔ منیری ).
خورشید رخش بخواب دیدم
صد همچو قمر تراشه چین داشت .
طالب آملی (از آنندراج ).
دلش چو بحر، دوصد ابر را نواله دهد
کَفَش هزار چو دریا تراشه چین دارد.
نجیب الدین جرفادقانی (از آنندراج ).
|| آنکه تراشه ٔ چوب برمی چیند. (ناظم الاطباء).