ترسل . [ ت َ رَس ْ س ُ ] (ع مص ) به آهستگی خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آهسته و پیدا خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به آهستگی سخن گفتن .(از اقرب الموارد). || آهستگی و گرانباری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترفق و تمهل . (اقرب الموارد) (المنجد). || گشادن دو پای خویش بر ستور هنگام سواری و افکندن جامه ها بر پاهای خود. || مربع نشستن و افکندن جامه بر روی پاها و پیرامون خود. (از المنجد). || رسالتها انشا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). انشاء کردن . (دهار). نامه و رسالت ساختن از خود. (منتهی الارب ). انشاء رساله . (از المنجد). || دعوی رسالت کردن . (از المنجد) (آنندراج ). || از فروع علم انشاء است ، و آن علمی است که در آن نکات احوال نویسنده ٔ نامه و گیرنده ٔ آن ذکر شود از جهت ادب و اصطلاحات مخصوص و مناسب هر طایفه ، و از جهت عباراتی که باید از آنها احتراز کرد مانند احتراز از دعای زنان بدین جمله : ادامه اﷲ سبحانه و تعالی حراستها، بعلت بودن لفظ «حر» و «است » و نیز احتراز از ذکر لفظ قیام در این ترکیب : الی قیام الساعة، و امثال اینها. (از کشف الظنون ). و رجوع به انشاء و نامه نگاری شود
: مردی سخت فاضل و ادیب بود و نیکو سخن و ترسل ولیکن سخت بی ادب . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
683).مردی فاضل است در نجوم و طب و ترسل . (چهارمقاله ).
چون بحتری و اصمعی و جاحظ و صابی
هر یک گه شعر و ادب و فضل وترسل .
عبدالواسع جبلی (دیوان ص 246).
|| (اِ) بهار عجم نوشته که ترسل مکاتیب که برای اطفال بهم چسپانده دهند تا سواد روشن گردد. (آنندراج ). کتاب نظم و نثر که بخطوط مختلف نوشته شده به اطفال دبستان تعلیم کنند تا از هر قسم خط مطلع گردند. (ناظم الاطباء)
: رحل خطش را ز دور چهره مصحف در کنار
وز سر زلف خم اندرخم ترسل در بغل .
اشرف (از آنندراج ).