ترصیع مع التجنیس . [ ت َ ع ِ م َ عَت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آن است که کلام مرصع و متجانس باشد، مثال از سعید اشرف :
عالم از من شد تو تا از من شدی
عالم از من شد تو تا از من شدی .
یکی از قدما هم دارد:
چون از او گشتی همه چیز از تو گشت
چون از او گشتی همه چیز از تو گشت .
ملا عبدالمحسن کاشی :
با من بودی منت نمی دانستم
با من بودی منت نمی دانستم .
... نورالعین واقف :
از سر ما چرا نمی گذری
از سرما چرا نمی گذری ؟
(از مطلعالسعدین از آنندراج ).
و ترصیع مع التجنیس ، مثاله (شعر):
من نیازارم ار تو آزاری
من نیاز آرم ار تو ناز آری .
هکذا فی مجمع الصنایع مثاله ایضاً (شعر):
چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت
چون ازو گشتی همه چیز از تو گشت .
(از کشاف اصطلاحات الفنون ).
وطواط آرد: هرچند صنعت ترصیع بزرگست چون با او عملی دیگر مثل تجنیس و غیر آن یار شود بلندتر گردد، مثالش تازی :
قد وطئت الدهماء اعقابهم
و خشیت الاعداء اعقابهم .
دیگر:الکوس فی الراحات و النفوس فی الراحات . پارسی : یار سرگشته و کار برگشته .
شعر تازی ، مؤملی کاتب گوید:
لم نزل نحن فی سداد ثغور
اصطلام الابطال من وسط لام
واقتحام الاهوال من وقت حام
واقتسام الاموال من وقت سام .
مراست :
جلالک یا خیر الملوک مساعیاً
علی منبر المجد المؤثّل خاطب
فللخُطة النکراء سیبک دافع
و للخِطة العذراء سیفک خاطب .
و متکلّفان گفته اند:
بیمارم و کار زار و تو درمانی
بیم آرم و کارزار و تو درمانی .
گویم که بر آتشم همی گردانی
گویم که بر آتشم همی گردانی .
دیگر:
فغان من همه زآن زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان زره ببری .
(حدایق السحر چ اقبال ص 5).
و رجوع به ترجمان البلاغه ٔ رادویانی چ احمد آتش ص
10 شود.