اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترفة

نویسه گردانی: TRF
ترفة. [ ت ُ ف َ ] (ع اِ) تازگی از نعمت و آسایش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعمت . (اقرب الموارد). نعمت و فراخی عیش . (از المنجد). || طعام خوشمزه . || تحفه و ارمغان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تحفه و چیزتازه . (منتهی الارب ). || تندی میانه ٔ لب برین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مجمر، بخوردان ، عطرسوز ۞ معنی کرده است . (دزی ج 1 ص 145).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ترفه . [ ت َ رَف ْ ف ُه ْ ] (ع مص ) آسودگی و دولتمندی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برآسوده و تن آسان شدن . (ناظم الاطباء). استراحت و تنعم . (از...
طرفة. [ طَ ف َ ] (ع اِ) نقطه ٔسرخی از خون بسته در چشم که از ضربت و جز آن حادث گردد. ۞ (منتهی الارب ) (آنندراج ). نقطه ای سرخ باشد یا کبو...
طرفة. [ طَ ف َ ] (ع اِ) یک بار جنبانیدن پلک چشم را. یقال : هو اسرع من طرفة عین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک چشم بهم زدن . یک زخم چشم .
طرفة. [ طَ رِ ف َ ] (ع ص ) ناقةٌ طرفة؛ شتر ماده ای که بر یک چراگاه قرار نگیرد. || ناقه ای که فروریخته باشد نوک دهن او از پیری . (منتهی الا...
طرفة. [ طُ ف َ ] (ع اِمص ) زخم رسیدگی چشم . اسم است مصدر را. || نوی مال . اسم است طریف و طارف و مطرف را که مال نو است . || (ص ، اِ)طُر...
طرفة. [ طَ رَ ف َ ] (ع اِ) یک درخت گز، واحد طرفاء است . و بها لقب طرفةبن العبد. (منتهی الارب ).
طرفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) ستاره ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو کوکب خرد است ، یکی از صورت اسد است و ماه برابر آن رسد و جنوبی او را بپوش...
طرفة. [ طُ ف َ ] (اِخ ) دختر عبداﷲ مادر احمد. (منتهی الارب ).
طرفة. [ طُ ف َ ] (اِخ ) نام زنی بوده است معروفه : از شمار تو کس طرفه بمهر است هنوزوز شمار دگران چون در تیم دودر است .لبیبی .
طرفة. [ طَ رَ ف َ ] (اِخ ) مسجدی است به قرطبه از بلاد اندلس . (معجم البلدان ج 6 ص 43). مسجد طرفة در قرطبة است . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.