ترفیع
نویسه گردانی:
TRFYʽ
ترفیع. [ ت َ ] (ع مص ) برداشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دور شدن و دور نمودن ، یقال : رفعهم ؛ ای باعدهم فی الحرب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مختلف دویدن خر، یقال : رفع الحمار؛ اذا عدا عدواً بعضه ارفع من بعض . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک راندن شتر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکایت بردن پیش حاکم و نزدیک آن شدن با خصم : رفعه الی الحاکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول امروز رتبه و درجه ٔ بالاتری که به کارمندان کشوری و لشکری دهند. ج ، ترفیعات .
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ابراس abrās (پهلوی و مانوی)***فانکو آدینات 09163657861
ترفیع دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول امروز، رتبه و درجه دادن .