اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترک

نویسه گردانی: TRK
ترک . [ت ُ ] (اِخ ) بگفته ٔ برخی از نسابان از فرزندان یافث بن نوح و جد اقوام تورانی است ، و ظاهراً دو مرد بنام مغول و تاتار که دو قوم نیز بهمین نام شهرت یافته انداز احفاد وی هستند ولی این قول محل تأمل است ۞ . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ترک زاده . [ ت ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزند ترک . ترک زاد. که زنی ترک او را زاده باشد:که این ترک زاده سزاوار نیست کس او را به شاهی خریدار نی...
ترک سوار. [ ت ُ س َ ] (ص مرکب ) فارس و اسب سوار. (ناظم الاطباء).
ترک کلا. [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت سر که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 4 هزارگزی خاور آمل قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب...
ترک محله . [ ت ُ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 8 هزارگزی شمال خاوری جویبار، برکنار رو...
ترک مزاج . [ ت ُ م ِ ] (ص مرکب ) شرور و محیل و فریب دهنده . (ناظم الاطباء).
چشم ترک . [ چ َ / چ ِم ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم تنگ که مقابل چشم فراخ است و مردم نژاد زرد و بعضی مردم دیگر بداشتن چ...
حسن ترک . [ ح َ س َ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) شاعر، شاه عباس او را سگ لوند لقب داد. (ذریعه ج 9 ص 241 از آتشکده ٔ آذر).
رباط ترک . [ رُ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میمه ٔ شهرستان کاشان دارای 400 تن جمعیت . محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و سیب زمینی است . عده ...
علی ترک . [ ع َ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) (شیخ ...) در تاریخ حبیب السیر آمده است که شیخ محمود زنگی عجمی کرمانی نخستین بار به همراهی شیخ علی ترک ...
سپاه ترک . [ س ِ هَِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روشنی آفتاب . (مجموعه ٔ مترادفات ص 178).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.