اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تره

نویسه گردانی: TRH
تره . [ ت ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ، تراریه . (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). باطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). ناس تره ؛ مردم باطل . (ناظم الاطباء). و رجوع به تُرَّهة و تُرّهات شود :
چون زین زمانه کوفت یالت را
کمتر کنی این دویدن تره .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طرح . [ طِ ] (ع ص ) جای دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرح . [ طُرْ رَ ] (ع ص ) مکان بعید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرحtarh معنی ۱. (نقاشی) تصویر بدون رنگ. ۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان. ۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن. ۴. (اسم مصدر) پی‌ریزی کردن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طرءة. [ طُ ءَ ] (ع اِ) طُرءَةُالسیل ؛ دفعه ای از سیل . معظم سیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرح کش . [ طَ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مغلوب . زبون . || مصور. نقاش . (آنندراج ) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز با...
طره بازی . [ طُرْ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بازی که اطفال بازند و آن چنان است که کرباسی را مثل تازیانه تاب داده بر یکدیگر زنند و در محاوره ...
طره بخاخ . [ طَ رَ ب َخ ْ خا ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بهمن شیر بخش مرکزی شهرستان آبادان در 15هزارگزی جنوب خاوری آبادان و 5هزارگزی خاوری ش...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.